مادر وقتی لقمه نانی روی سفره به حالت ایستاده در می امد . می گفت الان مهمون میاید.
بی بی وقتی داشت با کاسه آب پاشی می کرد و آب صدا می داد بی بی می گفت مهمان توی راهه
زن عمو وقتی توی استکان چایش یک تفاله چایی ایستاده بود و حرکت نمی کرد می گفت الان مهمون میاید و قدش هم بلنده
نمی دونم حالا که چایی را با چایی صاف کن صاف می کنیم و با شیلنگ اب پاشی می کنیم و نون ها قطری ندارن که روی سفره بایستند امدن مهمون را چگون فالش را بگیریم.