یکی بود یکی نبود زمستان بود و کرسی داغش ،دور همی خوبی بود ، کرسی یک مکعب مربع بدون کف بود ، چهارضلع مربع را تشک پهن می کردند با ملافه های زیبا . کرسی وسایلش خاص خودش بود ، تشک پا کرسی ، لحاف کرسی ، چادر شب رو کرسی ، مجمعه مخصوص روی کرسی ، بعضی خانوادها دو تا کرسی می گذاشتن یکی توی اتاق مهمونه خونه و اماده بود برای پذیرایی مهمان های نازنین ، یکی هم توی اتاق نشیمن . مامان هر روز صبح منقل ذغالی را پر از ذغال می کرد و روی ذغال های بر افروخته را با خاکستر می
↧