سلام برپدران
این جمله را به دفعات از پدر شنیدم همیشه دستت را بزار روی زانوی خودت یک یا علی بگو و بعد بلند شو . پدرم روحت شاد باشد
View Articleمیدان قزل قلعه
چقدر زیبا و رنگارنگ بود پرتقال سیب ، قرمز و سیفید ، وهمه آن میوه هایی که خودتان می دانید ، گل فروشی وباگلهای رنگارنگش می درخشید اما فقط می توانستنی همه را نگاه کنی چون اگر دست میزدی برای خریدن ، جیز می...
View Articleشنبه
امروز ،روز شروع است ، اول هفته، شنبه آمد همان روزی که انتطار آمدنش را داشتیم و با خودم خیلی قرار شروع ها را گذاشته بودیم ، من ساکم را آماده کردم و دارم می روم به سلامتی ، بیاییم روز ها را به خوبی از آن...
View Articleشلوار پاره پوره
اگر ان زمانها کسی را با شلوار پاره توی خیابون می دیدی با خود می گفتی بیچاره پول یک شلوار هم نداره ، ببین شلوارش پاره پوره است ، و دو ریال می گذاشتی کف دستش حالا می بینم کاپشن انچنانی پوشیده ، اما...
View Articleعمل زیبایی
ناراحتم برای کسانی که کلی هزینه کردند و عمل زیبایی بینی انجام دادند ، حالا باید بینی نازنین را زیر ماسک مخفی کنند ، چقدر بد شد ، !!!!!! نه؟
View Articleآخرین روز های سرد
آدم برفی برفی ندیدم که بسازمت ز برف منتظرم در ابن آخرین روزهای سرد برفی ببارد و بسازمت زعشق برف ببار بیار تا بسازم آدمک برفی
View Articleزببایی ماسک
چقدر ادما با ماسک زیبا تر شدند ، چون آنها را با چشمان زیبای خودشان می بینید ، نه با بینی های عمل کرده یک شکل ، حالا دیدید ماسک چقدر زیباست ،
View Articleتولد تون مبارک باشه
من امروز در اینجا به تمام کسانی که در هفتم اسفند بدنیا آمده اند تبریک می گویم ، تولد ت مبارک ، بهار آمد .
View Articleخانم پر ، پری ،
یکی بود یکی تبود . و اما داستان از اینجا شروع می شود ، خانم پر پری قصه ما به قصد خرید پر از خونه بیرون رفت ، او به مرکزی که در سرآسیاب دولاب بود رفت ، وبعد رفت داخل مغازه مرغ فروشی و به مغازه دار گفت:...
View Articleقسمت دوم داستان خانم پر پری
خانم پر پری قصه ما هر دو ساعت یک بار می رفت پشت بام و خیلی آهسته توری روی پر ها را کنار میزد و پر ها را زیر رو می کرد تا خشک شود ، چند روزی طول کشید تا پر ها خشک شد ، هنگام جمع آوری پر ها از روی چادر...
View Articleزمستان و کرسی داغش
یکی بود یکی نبود زمستان بود و کرسی داغش ،دور همی خوبی بود ، کرسی یک مکعب مربع بدون کف بود ، چهارضلع مربع را تشک پهن می کردند با ملافه های زیبا . کرسی وسایلش خاص خودش بود ، تشک پا کرسی ، لحاف کرسی ،...
View Articleبه بار باران ، ببار
شیشه ها را تمیز کردم نگاه به آسمان ابری کردم گفتم خدایا به ابر بگو ببارد شیشه تمیز است ، باران ببار باران ببار
View Articleبیا آشتی کنیم انقدر جنگ نکنیم
دیگه قهر بسه بیا باهمدیگه آشتی کنیم داریم پیر میشیم، یادته قهر بودیم اما قلبمون آشتی بود وقتی از کتار هم رد می شدیم به همدیگه تنه می زدیم بعد یواشکی بهم دیگه نگاه می کردیم ، چقدر دلمون میخواست حرف...
View Articleچهار شنبه سوری آن سالهای دور ،
یکی بود یکی نبود صدایی که یک سال منتظر شنیدن آن بودیم شب چهار شنبه سوری های بوته بوته در سر تمام کوچه های شهرمان طهران انبوهی از بوته در شب چهارشنبه سوری قرار می گرفت و فروشندگان محترم بوته ها با صدای...
View Articleشب چهارسوری مبارک باشه
مراقب خودتون و بچه های نازنین باشید . شب چهارشنبه سوری ها بوته ، بوته ، بوته
View Article