خانم پر پری قصه ما هر دو ساعت یک بار می رفت پشت بام و خیلی آهسته توری روی پر ها را کنار میزد و پر ها را زیر رو می کرد تا خشک شود ، چند روزی طول کشید تا پر ها خشک شد ، هنگام جمع آوری پر ها از روی چادر شب ، باد اسفند ماه وزیدن گرفت و اسمان محله پر از پرهای سفید و برق شد و هر رهگذری که از کوچه عبور می کرد از دیدن آن همه پر در حال پرواز تعجب می کرد . خانم پر پری خلاصه باقی مانده پر ها را از پشت بام به داخل اتاق منتقل کرد ، وبعد پر ها را داخل کیسه های متکا ریخت
↧