روز معلم ۱۲ اردیبهشت مبارک باشه
آن روزها ی خیلی دور روزهای خاص نداشتیم ، برای ما هر روز، روز معلم بود ، و معلم همه چیز ما بود ، واگر از دانش آموزی سوال می شد می خواهی چه کاره شوید، اکثریت معلمی را انتخاب می کردند معلم عشق دانش آموز...
View Articleچند ببتی از سعدی
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم ، سعدیا گرچه سخندان و مصلح گویی به عمل کار بر آید به سخندانی نیست نخواهی که ضایع شود روز گار به ناکار دیده مفرمای کار ، واما مادرم این...
View Articleگفتگوی دو دوست قدیمی
در جتگلی دو دوست بعد از مدتها با هم رو برو شدند بعد از سلام اولی گفت : دوستم چه رژیمی گرفتنی آنقدر لاغر شدی دومی ، گفت دندان هایم را کشیدم اولی ، چرا دومی ، چون پول نداشتم!!!! جراحی معده کنم . اولی،...
View Articleدیروز ما ؟
امروز قصه دیروز را بگویم دیروز ما چگونه بود ؟ خوب به یاد دارم که یک مرکز خرید مهم داشتیم در خیابان مخبرالدوله ( سعدی تهران ) کوچه مهران و برلن ، که مامان از خونه سوار اتوبوس می شد و خودش را به این محل...
View Articleپرنده ای زیبا
درب بالکن اتاق خواب را باز کرده بودم که هوا جابه جا شود ، ناگهان پرنده ای زیبا پرواز کنان وارد اتاق شد و روی سقف کمد نشست ، اولین کاری که به ذهنم رسید این بود که درب ورودی اتاق خواب را ببتدم و به پرواز...
View Articleامروز ما
واما امروز ما ، شهر ما دارای مراکز خرید بی شماری است ، و زیبایی خاصی برای هر منطقه دارد ، و مردم گروه ،گروه به داخل فروشگاه ها می روند و برای آنها دیدن اجناس یک تفریح است و گاهی می شنوم هنگا م بیر ون...
View Articleوقتی گلدانم را آب می دهم زندگی را می بینم
زندگی به این است که ورزش کنی ، کتاب به خوانی عاشق کتاب شوی محبت کنی ، مهمانی بروی لبخند بزنی مسافرت بروی تا هستی ، زندگی کن ، زندگی یک بازی است که برنده و بازنده ندارد ، زندگی ،
View Articleقهر
معلم به دانش آموزان خود گفت : در مقابل کلمه آشتی چه کلمه ای است ، داتش آموزان بهم نگاه کردند و گفتند قهر ، اما بهم لبخند زدند. معلم گفت : هر روز کلمه اشتی را چندین بار بنویسید و با صدای بلند بخوانید ....
View Articleآب مروارید
وارد مطب دکتر چشم پزشک شدم ، دیدم اکثر افردا عینک های سیاه بر چشم خود دارند تعجب کردم چرا ؟ در محیط سر پوشیده عینک افتابی ، معنایی ندارد . به یاد رمان کوری افتادم ، گفتنم نکند بیماری چشم آنها وا گیر...
View Articleکتابی به اسم خانه داری
این روزها همه جا صحبت از کتاب و کتاب خوانی است ، مرابه یاد کتاب درسی به نام "خانه داری "انداخت . کلاس هشتم دبیرستان بودم که درسی به نام خانه داری داشتیم ، اسم معلم این درس ما خانم روزبه بود ، این کتاب...
View Articleدست زدن ( کف زدن )
زندگی آن چیزی نیست که هر روز برای ما دست بزنند . فقط یک مرتبه برای ما دست زدن . . اگه گفتی چه وقتی ؟ شب عروسی ، میگن به افتخار عروسی داماد یک دست مرتب ( کف مرتب) بزتید ، .
View Articleویترین گل فروشی
او باخود می گفت : برایش یک شاخه گل رز میخرم. وای ......گران شده ..... شاخه ای........؟ دیگر نمی توانم بخرم ، به او کفتم برایش یک گل رز نقاشی کن . او لبخند زد بعد رفت .
View Articleساک ها حرکت می کنند ،
وقتی که پدر و مادر رفتند بچه ها ساک های خودشان را به دست می گیرند و هر کدام به یک سمت می روند ، دیگه سفره دوازده متری مادرم پهن نمیشه ، !
View Articleچرا کار مزد
وارد بانک شدم ، دارای چندین گیشه بود . که فقط دو تا از گیشه ها کارمند داست و بقیه گیشه ها کار نمی کرد ، با خود گفتم از زمانی که با کارت پول، کار های بانکی خود را انجام می دهیم ، تعداد کارمند های بانک...
View Articleروز شمار و ساعت شمار ؟ تقویم ، ساعت
دوچیز در زندگی برایم خیلی اهمیت دارد . یکی تقویم و آن دیگری ساعت ،به خصوص ساعت مچی ، اما امروز تعجب کردم که سه شنبه ، چهارمین روز هفته است ، !!!
View Articleداستان های کلاسیک
به کتاب فروشی کودکان رفتم ، نگاه به کتابها به من ارامش می داد ، تصمیم گرفتم بر ای خودم کتاب کودکانه بخرم کتابی به اسم سفر به مرکز زمین ، اثر ژول ورن ، داستانهای کلاسیک ، دوست داشتم من هم با نویسنده...
View Article