قطر( ارتفاع) برف شهرمان
آسیابان مهربان شهرمان آرد را الک کرده و باد آرد را روی ماشین ها پاشیده نم نم برف صدای برف پارو کن ها را در قلبم می شنوم برفی برف
View Articleدوستی ورزشکار
دوستی را صبح دیدم از ورزش می آمد . بعد از سلام و احوالپرسی او گفت : اگر آدم یک گوشه ای بنشیند و تکان نخورد ، دورش تارعنکبوت می بندد.
View Article16 بهمن
نمی دونم چطوری روزها به سرعت می گذره . به پایان سال نزدیک می شویم ، باید بیشتر به خونه توجه کنم ، باید تا قبل از ماه رمضان همه جا مرتب بشه ، امسال دوتا ماه رمضان داشتیم، اول سال ۱۴۰۲ و اخر سال ۱۴۰۲ ،...
View Articleامید کلید رسیدن به آرزو هاست .
آن وقتها می گفتیم آرزو بر جوانان عیب نیست ، اما حالا به خودم می گویم ، از آرزو های دور و دراز پرهیز کن !!! امید
View Articleبدون تاخیر
بنظرم کسی که بدون تاخیر می رود سرکار ، نمی تواند کسی غیر از معلم باشد ، معلم ها و مدیران عزیز درود بر شما سحر خیزان باشد ،
View Articleگلدانهای اتاقم
به گلدان های سبز و زیبای اتاقم نگاه می گردم خیلی خوشحال که انها سالم هستند ، هیچ برگ زردی نداشتند ، سالم و با نشاط و خوشحال در کنار هم هستند ،. جمعه روز آب دادن به گلدان های عزیزم است ، البته بعضی از...
View Articleشلوار های مرتب و اتو کشیده
تمام مردان سرزمین من شلوار های مرتب و اتو کشیده می پوشیدند ( در هر شغلی که بودند ) قصه ای در دلم به وجود آمده که نمی دانم چگونه بنویسم !!!!! ایستگاه اتوبوس دختر و پسر جوانی بر روی نیمکت ایستگاه اتوبوس...
View Articleمد ، پاره ، پاره
یکی از فقر لباس پاره می پوشد .، و یکی هم از جهل لباس پاره می پوشد !!!!!!!.
View Articleاز من گفتن
اگر خواستید به عزیزی طلا کادو بدهد ! یک ذربین هم به همراهش بدهید . از من گفتن بود !!!
View Articleبه پایان سال نزدیک می شویم
روز شمار تاریخ در این چندین روز باقی مانده از سال ۱۴۰۲ یک کتابم را باید تمام کنم ، شازده کوچولو بهترین کتاب برای من است واین جمله برام جالب است هر کس مسئول کار خودش است کتابی که اکنون مشغول مطالعه ان...
View Articleقصه های پنجره ها
پنجره ها ،قصه های زیادی دارند. قصه امروز پنجره ما پرده را را کنار زده و به آرامی درب پنجره را باز کردم لطافت باران را روی صورتم حس کردم خیابان روشن و تمیز روشنایی خیابان توجهم را جلب کرد . چراغهای...
View Articleشازده کو چولو
اولین چیزی که گذاشتم داخل کیفم دستی خود ، کتاب شازده کوچولو ست ، گفتم ببرمش بیرون ، چند ساعتی با هم باشیم ، اول می برمش پارک با هم پیاده روی می کنیم ، و بعد ........بقیه برنامه های امروز ، وقتی...
View Articleشازده کوچولو ، قسمت۲
هیچ فکر نمی کردم که شازده کوچولو هم قسمت دوم داشته باشد ، چه کنم حالا می نویسم و به قولی که به خودم داده بودم ، وفادار باشم ،. پارک ، به خاطر دو روز باران که در تهران باریده بود داری هوای سالم بود و...
View Articleمسافران
خداوند حافظ تمام مسافران باشد . خیلی دوست داشتم ساک سفری در دستم بود و من جزء مسافران باشم ، امروز ۲۹ روز مانده به عید نوروز . سفر ، مسافر ،
View Articleآسانسور
شخصی از م پرسید تو آنسانسور گیر کردی؟ بهش گفتم من گیر نکردم! آسانسور گیر کرد!!!! او خندید و پشیمان شد از حرفش.
View Articleخونه مادرم
وقتی صبح زود بیدار شدم تو خونه ام بوی غذای خوشمزه خونه مادرم بخش شده بود . آخه از دیشب فسنجون گذاشته بودم ، آلان اماده است ، او می گفت غدای هول هولکی خوب نیست غذا باید جا بیفته ، مادر جان غذاتون را زود...
View Article