یکی بود یکی نبود صبح بعد از رفتن بچه ها به مدرسه ، آماده رفتن برای خرید شدم ، اتوبوس را سوار شدم ، تا میدان انقلاب و بعد به طرف خیابان جمهوری حرکت کردم ، اتوبوس میدان جمهموری بهارستان را سوار شدم ، لاله زار پیاده شدم ،از معازه های دکمه فروشی و نوار ونخ و....... دیدن کردم کلی وسایل خیاطی خریدم ،. درب کیف دستی ام را باز کردم ، ناگهان دیدم ای دل غافل کیف پولم نیست ، گفتم آقا دزده سرت کلاه رفت، چون پول جدا گانه در پاکت بود ، پول را تقدیم فروشنده کردم، و سریع
↧