روزی سرد ، خانه های بدون سقف
بعد از قدم زدن روی صندلی سبز رنگ پارک نشستم تا نفسی چاق کنم و به سمت منزل ادامه مسیر بدهم و اما لانه پرنده 🐦 ای توجه من را به خودش جلب کرد ، پرنده ای با نوک ( منقار ) خود چوب های لانه ای را به منقار می...
View Articleاتوبوس دوطبقه
اتوبوس دو. طبقه پر از خاطره بود ، پله اتوبوس ، اینه گرد کنار پله ها ، خیلی قشنگ بود وقتی از دور داشت می آمد از همه ماشین ها بلند تر بود راننده ها جرعت نداشتند بهش نزدیک بشوند او سر ی داشت تو سرها ،...
View Articleبرف برف ،
بی صدا و آهسته برف آمد، همه جا در سکوت همه جا سفید خوشحالم زمستون به آسمون نمی مونه خدا را شکر
View Articleمهمونی دو دوست در کنار هم
او به دیدن یک دوست در روستای نزدیک روستای خودش رفته بود . وقت ناهار بود ، میزبان سفره ناهار را پهن کرد ، وبعد بر روی سفره چندین تکه نان گذاشت و یک کاسه عسل و یک کاسه پودر گردو. و بعد گفت بفرمایید بسم...
View Articleتقویم تاریخ
تمام شهیدان امروز از مقابلم عبور می کنند . مجید عزیزم روحت شاد باشد همیشه در خاطرها باقی خواهی ماند ، تو خیلی با صفا بودی تو مجید بودی الله اکبر روحتان شاد ،شهیدان عزیزمان
View Article22 بهمن
چو ایران نباشد تن من مباد در این بوم و بر ( سرزمین )زنده یک تن مباد فردوسی ایران ، ایران. رگبار مسلسل ها ۲ ایران ایران مژده شده بر ایوان
View Articleجایزه به خودم
امروز می خواهم فارغ از خانه تکانی. باشم و به خودم جایزه بدهم برای خودم لباس بدوزم ، دلم برای دوختن لباس تنگ شده یک ضربالمثلی داریم که می گوییم چهارشنبه ببر ، (قیچی بزن ) 5شنبه بدوز، و جمعه بپوش ، خیاط...
View Articleهمه مدها برازنده نیست
خیابون دارای شیب بود ، به سمت شمال خیابان در حرکت بودم ، چند لحظه ای توقف کردم ، دو کارگر با کیسه غذای خود از مقابلم می آمدند، شلوار آنها سر زانویش یک دایره سوراخ بود ، که شلوار زیر آنها به پای آنها...
View Articleروشن شدن چراغ عابر پیاده
مدتها قبل ، چراغ عابر پیاده روبروی موزه فرش کار نمی کرد ، با جستجوی فراوان به مرکز مورد نظر اطلاع دادم که چراغ عابر کار نمی کند آنها هم تشکر کردند ، بعد از مدتی چراغ عابر روشن شد و ادمک ها دست به کمر...
View Articleضرب المثل ها
برایم ضربالمثل ها غریبه نیستند ، ما با ضرب المثل بزرگ شدیم . کتابهای ادبیات ما مملو از ضرب المثل بود ، بسیار زیبا و راهکار زندگی بود ، هر روز کار برد آنها را می دیدیم. اول صبح پدر با آن صدای زیبایش می...
View Articleگفتاری از سعدی
سه کس را شنیدم که غیبت رواست وزین د ر گذشتی چهارم خطاست یکی پادشاهی ملامت پسند کزو بر دل خلق بینی گزند حلال است از او نقل کردن خبر مگر خلق باشند از او بر حذر دوم پرده بر بی حیایی متن که خود می درد پرده...
View Articleآدمک سبز چراغ عابر
وقتی آدمک سبز را می بینم که با آرامش از خط عابر پیاده عبور میکند خوشحال می شوم و من هم با آرامش ،هم گام با آدمک سبز عبور می کنم اما وقتی منتظر آدمک سبز پوش کنار خط عابر هستم که اونو ببینم نگاهم به...
View Articleاول کرایه ات را اماده کن بعد سوار ماشین
خانمی را بچه به بغل با کاپشن قرمز رنگ را دیدم که با یک آقای موتور سوار داره بلند بلند میگه دیرم شده ، حالا این مبلغ را بگیر بقیه را هم می دهم ، بچه چرت می زد و از فریاد های مادر چرتش پاره شد ، مرد...
View Articleداستان یک طوطی
یک روز پاییزی بود ، درب پنجره آشپزخونه باز بود ، در اتاق پذیرایی مشغول دوختن ملافه بودم که ناگهان طوطی زیبایی پرواز کنان آمد و بر روی ملافه نشست ، طوطی سبز رنگ زیبایی بود خدا را شکر کردم که طوطی به...
View Articleداستان یک طوطی قسمت دوم
طوطی را بدست کسی سپردم که تعداد بی شماری طوطی داشت و باغ کوچکی از آن طوطی بود که به راحتی پرواز می کرد. خوشحال بودم که او را از قفس نجات داده ام ، القصه . الغصه بعد از بیست سال روزی با همسایه رو بروی...
View Article