Quantcast
Channel: سفره دوازده متری مادرم
Browsing all 1874 articles
Browse latest View live

Article 0

انچه را می توانید انجام دهید و انچه را نمی توانید بپذیرید ""بپذیرید که گذشته هر چه بوده گذشته، گذشته را انکار نکنید "بیاموزید تا خود ودیگران را ببخشایید ""هرگز خیال نکنید فرصتی از دست رفته است"

View Article


Article 0

از گذشته باید گذشت به اینده با امید ی زیبا نگاه کنیم 

View Article


خانه ای با اجرهای بهمنی قرمز

منتظر می مانم تا دو باره خورشید طلوع کند .

View Article

چه زیباگفته است

تا توانی دلی به بدست اور دل شکستن هنر نمی باشد 

View Article

اینه مادرم

سلام مادرم صبح شده بیداری !چندین روز است که او دیگر صورتش را در اینه نگاه نکرده نه اینه ای که در کنار دستش بود و...نه اینه ......اخرین روزی که در کنارش بودم گفتم اینه ات را بدهم او گفت: ولش کن دیگر...

View Article


نامه های کاغذی

دوستی در نامه ای چنین برایم نوشت روزگاری خواهد امد که تنها با فکر کردن میتوان ارتباط بر قرار کرد ،نه با نامه های کاغذی ونه با پست الکترونیکی ، این ارتباط فکری  آه 

View Article

دویدم و دویدم

پرواز قاصدک ها چرخش دوباره قاصدک ها ی خندان مادر م همیشه میگفت ادم به امید زنده است سعی کنیم همیشه امید داشته باشیم دویدم و دویدم  

View Article

روزگار

ابر وباد و مه و خورشید و فلک در کارندتا تو نانی به  کف اری و به غفلت نخوری همه از بهر تو سر گشسته و فرمان برد ار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری 

View Article


Article 0

امروزمان را خوب نقاشی کنیم  

View Article


Article 0

خانه دوست کجاست امروز روزیه که باید  از پدر و مادرم خیلی تشکر کنمانها صبر را به من اموختن ممنون مادر مهربانم ممنون پدر مهربانمافسوس   افسوس   افسوس 

View Article

سفری به تنگلخونه

کفش مناسب پوشیدم و خودم را به بالاترین نقطه کوه رساندم با عصایی که در دست داشتم به ارامی دو ضربه به سنگی که در کنارم بود زدم ناگهان صدای ناله ای به گوشم رسید و گفت دیگه چی شده بازم می خواهید منو سوراخ...

View Article

درختی در تلفن عمومی

تلفن عمومی یکی از پرخاطره ترین هاست عصر جمعه به طرف پارک لاله در حرکت بودم کناره پیاده رو دست فروشانی بودن که همه گونه اجناس داشتند  نرسیده به پارک دیدم سمت راستم یک کیوسک تلفن است که شروع کردم به...

View Article

Article 0

انقدر دلم تنگ شده که نمی توانم بگویم چند تا 

View Article


آژیر خطر

نمی دانم چرا ناگهان فکرم رفت به زمان جنگ چه شب هایی داشتیم خواب را فراموش کرده بودیم وقتی هواپیما دیوار صوتی می شکست چقدر وحشتناک بود رادیو صدای آژیر خطر را پخش می کرد با شتاب به زیر زمین می رفتیم صدای...

View Article

روز خوب

  امروز برایم روز بسیار خوبیه روز دوم مهر ماه  ماه مهربانی من هم با گلدان هایم امروز مهربانی کردم اول خاک انهار ا جا به جا کردم و بعد به هر کدام از انها یک بیلچه کوچک کود دادم به امید روز و روزگاری سبز 

View Article


همشاگردی سلام

به یاد ماه مهر و مهربانی های ان   باز امد ماه مهر و ماه مهر و ماه مهر اول سلام به تمام کسانی که در دبیرستان وحید دستگردی درس می خوندند از سالی میگم که لباسهای مدرسه رنگین شد حالا امسال رنگ بلوز ما سبز...

View Article

بازم مدرسه ام زود شد

زنگ ساعت به صدا در امد خیلی اهسته امدم پذیرایی زنگ ساعت را قطع کردم و بعد برای بجا اوردن عبادات صبحگاهی اماده شدم وقتی می خواستم نماز بخوانم هوا روشن بود و نیازی به روشن کردن چراغ نبود راحت خودم را به...

View Article


باران زیبا باریدن گرفت

 خوشحالم که قطرات باران را روی شیشه های تمیز اتاقم می بینم 

View Article

مثل شیر سماور آب میاید

نمی دونم از کجاش بگم از وقتی که شهرمون طهرون آب لوله کشی نداشت !!خونه ما یک آب آنبار داشت در کف حیاط وقتی از در حیاط می امدی توی خونه روی پشت بوم اب انبار پاتو می گذاشتی چه صفایی داشت .داشتن اب داخل اب...

View Article

سماور نفتی

کم کم زندگی مدرن شد و سماور های ذغالی از خونه ها جمع شد و سماور نفتی اومد توی خونه ها   دیگه اتش گردون  و ذغال هم توی هیچ خونه ای پیدا نمیشد سماور نفتی با یک افاده ای جای خودش رو توی خونه  هاباز کرد...

View Article
Browsing all 1874 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>