سفره نان
سفره نان ما از پارچه سفیدی درست شده بود که برای مادرم زحمت زیادی داشت برای تمیز کردن آن او می بایست بعد از هر وعده غذایی ان را بشوید تا تمیز شود .و به خاطر زمستان های سرد و بزرگ بودن سفره پارجه ای...
View Articleپسرک گلاب شکر فروش
دخترک لباس گلدار چین دارش را که مادرش دوخته بود پوشید و روی سکوی کنار خانه شان نشست . صدای پسرک گلاب شکر فروش را شنید از جا بلند شد و اشاره ای به پسرک کرد. پسرک سینی گلاب شکر را جلوی دختر ک گذاشت و...
View ArticleArticle 0
خداوندابه تومحتاجم هر روز هر لحظههر ثانیه که نفس می کشممحتاج تو هستم . من بی تو ناتوانم آمین
View ArticleArticle 0
هیچ موجود زنده ای بر روی زمین نیست مگر اینکه بر خداست روزی آن.ماهیان از آشوب دریا به خدا شکایت بردند دریا آرام شد وآنها صید تور صیادان شدند. آشوبهای زندگی حکمت خداست. از خدا دل آرام بخواهیم نه دریایی...
View ArticleArticle 0
وقتی خیلی خوشحال می شوم اولین کسی را که بهش زنگ می زنم و خوشحالی خودم را می گم مادرمهوقتی غمگین می شم آنقدر در قلبم نگه می دارم تا به خوشحالی تبدیل بشه بعد به مادرم می گمهمیشه شاد باشیم
View Articleای روزگار
نمی دانم زندگی چیست ؟ واقعا چه رنگی ست ؟ زندگی قصه تلخی ست که از آغازش بس که آزرده شدم چشم به پایان دارم زندگی چیست ؟خون دل خوردن پای دیوار آرزو مردن ایا زندگی پیچ های باریک است ؟ارتفاع زندگی...
View Articleاینه
وقتی به اینه نگاه می کردم دیدم ترک خورده با کمی دقت دیدم صورت من است که مثل کویر ترک بر داشته
View Articleسنت ها را حفظ کنیم
سال یک هزار و سیصد و نود چهار مبارک باشد از اینکه تبریک سال نو را کمی دیر می گویم مغدرت می خواهم امروز می خواهم از سنت هابگویم .سنت هفت سین و چهار شنبه سوری و عید دیدنی عیدی گرفتن را همه می دانیم ولی...
View Articleرندگی کنیم و ار آن لذت ببریم
سلام سیزده شما مبارک باشه هورا بکشید و لذت ببرید که به سیزده فروردین رسیدیم همیشه باید لذت برد در هر لحظه و شرایطی که هستیم فردا دیر است امروز را در یاب چی می خواهیم دنبال چی هستیم همه چیز زیباست داشتن...
View Articleسفره نان
سفره نان ما از پارچه سفیدی درست شده بود که برای مادرم زحمت زیادی داشت برای تمیز کردن آن او می بایست بعد از هر وعده غذایی ان را بشوید تا تمیز شود .و به خاطر زمستان های سرد و بزرگ بودن سفره پارجه ای...
View Articleسفره عید
این وبلاگ به نام سفره دوازده متری مادرم است امروز خواستم از سفر عید که سیزده روز فروردین پهن می شد با هم صحبت کنیم .وقتی که خانه تکانی تمام می شد و همه جا شسته و رفته تمیز می شد باید می رفتی به سر...
View Article........یک معجزه وچند کاموای رنگی
چه زیباست کامواهای رنگین زندگی مثل دانه های رنگین بافتنی است که هر روز یک رنگ می شود . دانه های بافتنی وقتی یکی دو تا می شود دو تا سه تا می شود و یکی اضافی می کنی و یکی می بافی و گلی به وجود می آوری...
View Articleحمام چله (مهمانی سرچله)
صدای همهمه میاید همه در سر تنور جمع شده اند هر کدام دوست دارند مهمانی فردا بعد از حمام خونه اون باشه تنها صدایی که می شناسم صدای بی بی و زن عمو است مامانم هم مشغول شیر دادن .بوی نان خوشمزه تمام فضای...
View Articleامروز چرا گل فروشی مشتری نداره؟
کیفم را چک کردم ببینم همه چیز را برداشته ام؟ دفترچه بیمه پول کارت اتوبوس درسته بروم.خیلی اهسته در را بستم و راهی شدم پله اتوبوس خیلی بلند بود و راننده اتوبوس را کنار سکوی مخصوص سوار شدن قرار نداده...
View Articleدست بندی با گلهای یاس
صبح شنبه بود با دیگر هفته ها فرق داشت خوشحال بودم اتاق را تمیز کردم و به گلدانهایم آب دادم و هر کدام را باعشق نگاه می کردم که چطور این گلدانها بدست من رسیده است قدیمی ترین گلدانم را دوست بسیار مهربانم...
View Articleپدرم
وقتی سرم را بلند کردم در روی زانواهای پدرم خوابیده بودم به موهای سیاهش نگاه می کردم او به دستان من خیره شده بود و خیلی آهسته نوازش می کرد و لبخند میزد نگاهش زیبا بود کلامش آرامم می کرد .برایم داشت...
View Articleدفتر چه پارچه ای
معلم خیاطی وارد کلاس شد به ما گفت: فردا یک دفتر پارچه ای با خودتون بیاورید .به کمک مامان از پارچه چلوار سفید یک دفترچه چهل برگ درست کردم.معلم سر کلاس امد و گفت دفترچه ها رابازکنید و با نخ سوزن داخل ان...
View Article